به همین راختی کافیه دنیا وارونه بشه تغیر کنه و از حالتی به حالت دیگر دربیاد هر لحظه ممکنه دایناسورها دوباره ظاهر شوند یکنفر در این دنیا در زمانی که همه از بین بروند به عنوان آخرین نفر است که خواهد مرد ان اخرین نفر معلوم نیست 10 سال 20 سال 60 سال چقدر زنده بماند انقدر دیوانه زیاد می شود که تشخیص عاقل از دیوانه سختتر می شود آیا دیوانه های گذشته در حال حاضر احساس می کنند دیگر دیوانه نیستند؟او در این دنیا هیچکسی را پیدا نمی کرد تا با او زندگی کنه ترس و تنهایی او را غذاب می داد سالها گذشت تا اینکه یک نفر را پیدا کرد آیا دیوانه های گذشته در حال حاضر احساس می کنند دیگر دیوانه نیستند؟ وقتی انسانها از لحاظ عقل کمتر شوند دیوانه ها ارام ارام خود را عاقلتر می دانند و چون می بینند کاری که خودشان می کنند بقیه هم همان کارها را می کنند یک دیوانه شه است با حمام و اتو کشیدن لباسها بیگانه هست ناگهان داد و فریاد می کند بی جهت بی دلیل می خندد کاری که هم اکنون نیز عاقلان دنیا انجام می دهند قبلا دیوانه های جهان را راحت می شد شناخت اما اکنون کمی سخت و دشوار است که چه کسی دیوانه است چه کسی عاقل است یک روز ادوارد مانند همیشه از خانه بیرون امد تا بر سر کارش برود رفت اداره دید هیچکسی در انجا نیست در خیابان هم کسی را ندیده بود نه ماشینی نه دوچرخه ای نه سگی نه صدایی همه چیز عادی و معمولی بود اما هیچ صدایی نمی امد او فکر کرد کر شده یک ضربه به میز کاریش زد صدایش را شنید پس کر نبود ادوارد نمی دانست که در این دنیا فقط خودش زنده مانده و باید بقیه عمرش را به تنهایی در این جهان بزرگ زندگی کنه او 25 سال بیشتر نداشت و در خانه خودش تنها زندگی می کرد به دوستانش زنگ زد به همه پیام اینترنتی داد هیچ جوابی دریافت نمی کرد شب شد ترسید تنها در این دنیای بزرگ حتی پرندگان و ماهی های دریا هم زنده نبودند نصف شب بیشتر ترسید صبح فردا به راه افتاد غذا برای تمام عمرش در همه جا بود یکسال گذشت کسی را ندید او هزاران کیلومتر از خانه اش دور شده بود هیچ جسدی هم نبود هیچ مرده ای لاشه ای نبود پس از 5 سال یک کرد را در یک شهر دور افتاده پیدا کرد انها 2 نفر سالها با هم زندگی کردند تا اینکه پس از 90 سال ادوارد مرد و دوستش نیز 2 سال بعد از دنیا رفت
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت